فرصت بلاک چین و ارزهای دیجیتال؛ پنجرهای که به سرعت بسته خواهد شد!
بانک مرکزی اخیرا بیانیهای سختگیرانه و مخرب در خصوص استفاده از بلاک چین و ارزهای دیجیتال منتشر کرده است و در آن علاوه بر تاکید بر انحصار ایجاد هر نوع ارز برای خود، تشکیل و فعالیت اشخاص برای ایجاد و اداره شبکههای پولی و پرداخت مبتنی بر فناوری زنجیره بلوکی را ممنوع کرده است. فارغ از ابهامات فراوان در تفسیر بیانیه، اینکه چقدر این بیانه وجاهت قانونی دارد و آیا اساسا رمزارزها پول هستند یا خیر، در این یادداشت به ریشه این قبیل موضعگیریها و پیامدهای ناگوار آن برای کشور اشاره مختصری شده است.
در ابتدا بد نیست به این پرسش بنیادین پاسخ دهیم که اساسا چرا حکومتها با تغییر مخالفند و از چه چیزی نگرانند؟ پاسخ روشن است: حکومتها از تضعیف مهمترین جوهره ذاتیشان نگرانند؛ قدرت!
در این بین بعد اقتصادی جزو مهمترین ابعاد قدرت محسوب میشود و قدرت خلق پول یکی از مظاهر آن. سالها است قدرت انحصاری خلق پول اعتباری در اختیار حکومتها است و این انحصار امکان خرج از خزانه غیب که به چاپ پول مشهور است را برای دولتها فراهم کرده است. با اینکه خلق پول اگر متناسب با ظرفیت اقتصاد نباشد منتهی به تورم خواهد شد و عملا خیلی دست دولتها برای چاپ پول، بدون تبعات منفی، باز نیست، نفس قدرت انحصاری خلق پول چیزی نیست که دولتها حاضر باشند شریکی خود خواسته را در کنار خود تحمل کنند.
معمولا حکومتها برای موجه جلوه دادن این انحصار، با این پیشفرض که خیرخواهترین نهاد جامعه هستند، امکان اعمال سیاستهای پولی را منوط به داشتن این انحصار میدانند. توضیح آنکه سیاستهای پولی به عنوان بخشی از سیاستهای اقتصای، اغلب با اهدافی نظیر کنترل تورم، ایجاد اشتغال و رشد اقتصادی اعمال میشود. اینکه چرا در برخی کشورها این اهداف میسر نمیشود و مشکل کجاست، البته موضوع این یادداشت نیست.
به هر حال، این همه داستان نیست. دولتها نگرانیهای دیگری هم دارند که اتفافا شاید موجهتر از دلایل فوق باشد. این نگرانیها عبارتند از پولشویی، تامین مالی تروریسم و فرار مالیاتی (که خود به نوعی یکی از اهداف پولشویی است).
حال اگر پدیدهای تکنولوژیک وجود داشته باشد که بتواند به دور از چشم حکومتها زمینه مناسبی برای انجام این اعمال خلاف فراهم کند طبیعی است باید با آن برخورد شود. اما برخورد با پدیدههای تکنولوژیک جدای هزینههای مشهود اجرایی و با فرض اینکه شدنی است! هزینههای پنهانی هم دارد. هزینههایی در بلندمدت و از رفاه جامعه! وقتی حکومت پدیدهای تکنولوژیک را ممنوع میکند، ممنوعیتی که اغلب به طور ضمنی (و بعضا حتی صریح) با ممنوعیت اصل تکنولوژی هم همراه است. جامعه را از مواهب آن تکنولوژی محروم میکند.
فرض کنید تکنولوژیای داریم که به دلیل ویژگیهای ذاتی منحصر به فرد خود قابل نادیده گرفتن نیست. بسیاری در جهان، در حال توسعه محصولات و خدماتی مبتنی بر آن هستند که روز به روز هم بر تعداد آنها اضافه میشود و عملا هیچ سدی امکان مقابله با این سونامی تکنولوژیک را ندارد. یک دولت هوشمند برای مقابله با این سونامی چه میکند؟ به نظر ساخت یک کانال در مقایسه با یک سد راهحل عاقلانهتری است. کانالی که بتواند سونامی ویرانگر را به جریان آبی ارزشمندی برای اقتصادی و رفاه جامعه تبدیل کند.
دوباره فرض کنید با کشوری مواجهیم که اتفاقا از کم آبی هم رنج میبرد و کانالیزه کردن این سیل ویرانگر میتواند منتهی به آبادی آن شود. فرض کنید بر خلاف بسیاری از کشورها از ظرفیتهای فراوانی از جمله نیروی جوان، انرژی ارزان، بازار بزرگ و متخصصین تحصیل کرده و … هم برخوردار است و عملا بستر لازم برای جهشهای بزرگ اقتصادی با استفاده از این فرصت تاریخی، فراهم است. فرصت تاریخیای که بسیاری از کشورهای همسایه بر موج آن سوار شدهاند و استراتژیهای توسعه خود را بر روی آن بنا نهادهاند. استراتژی بلاکچینی ۲۰۲۱ دولت امارات تنها یکی از این برنامهها است.
واقعیت این است که بلاک چین و ارزهای دیجیتال یک فرصت است. یک فرصت تاریخی که کمتر از انگشتان یک دست در هر سده دست میدهد! پنجرهای که به سرعت بسته خواهد شد. قطاری که منتظر مسافرانش نخواهد ماند و به زودی مسافران جا مانده، باید حسرت موقعیت سوارشدگان، بازارهای از دست رفته و فرصتهای سوخت شدهشان را بخورند.
خبر خوب این است که هنوز فرصت باقی است. هنوز میتوان جزو مسافران پیشرو این قطار بود. تنها کافی است هوشمندی، مسئولیتپذیری و درایت در حاکمیت و نهادهای آن وجود داشته باشد. تنها کافی است با تکیه بر عقل و دانش و استفاده از تجربیات کشورهای پیشرویی نظیر ژاپن، استرالیا، فنلاند، سوئیس، استونی و …، به سرعت و با بالاترین اولویت چارچوبی قانونمند با رویکردی توسعهای و نه محدودکننده، برای تکنولوژی بلاکچین و مظاهر آن اعم از رمزارزها تدوین، تصویب و در بازههای زمانی مناسب پایش و اصلاح شود.
نکته کلیدی اینجاست که هر چند تکنولوژی بلاکچین محدود به رمزارزها نیست، بخش زیادی از پلتفرمهای بلاکچینی، بدون وجود یک «رمزارز درون پلتفرمی» عملا بلاموضوع خواهند بود. در واقع رمزارزهای درون پلتفرمی کارکردی مشابه خون در رگ پلتفرم دارند و عملا ممنوعیت آنها یعنی حذف بخش عمدهای از پلتفرمهای بلاکچینی!
پلتفرمهایی که اگر توسعه آنها در داخل ممنوع شود، علاوه بر محرومیت کشور از خلق ثروت و تسخیر بازارهای منطقهای و جهانی، به دلیل بدون مرز بودن این تکنولوژی، به زودی باید شاهد پیشی گرفتن بیش از پیش رقبای منطقهای و تسخیر بازارهای داخلی توسط پلتفرمهای بلاکچینی دیگرانی باشیم که توسعه این پلتفرمها در کشورهایشان جرم نبوده است. از گذشته درس بگیریم، داشتن یک پیامرسان فراگیر در سطح منطقه، کمترین حق ما بود…
منبع: سایت ویرگول
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.