دیفای (Defi) یا بازار مالی غیرمتمرکز چیست؟

مقاله پیش رو «دیفای چیست» به تفاوت های موجود بین DeFi (امور مالی غیرمتمرکز) خیالی و دیفای (DeFi) واقعی خواهد پرداخت و ۷ چالش مهمی که این صنعت باید قبل از برطرف کردن شکاف تعاریف فوق بر آنها غلبه کند را بیان می‌کند. این مقاله به تحلیل صرافی غیرمتمرکز ارزهای دیجیتال و وام دهی غیرمتمرکز و مشتقات می‌پردازد و فرض بر این موضوع گذاشته شده است که دانش بنیادین از بازارهای مالی و فناوری بلاک چین را می‌دانید.

دیفای چیست

دیفای (Defi) یا بازار مالی غیرمتمرکز

گسترده ترین استفاده از فناوری بلاک چین در ایجاد ارزهای دیجیتال می‌باشد که برای پشتیبانی از تبادل این ارزها به توسعه بازارهای مالی نیاز است. هرچند این بازارهای مالی در وضعیت فعلی خود از دسترسی آزاد و عادلانه سایر افراد جلوگیری می‌کنند. به علاوه، زیرساختی که از بازارهای بر بستر بلاک چین پشتیبانی می‌کند در مقابل خطرات جعل و کلاهبرداری، سانسور، عدم شفافیت و دستکاری آسیب پذیرند زیرا بخش عمده ای از آن ها هم چنان متمرکز می‌باشند. زیرساخت های فعلی با کاهش اعتماد و پذیرش مواجه اند.

درست همانطور که اینترنت، ایجاد زیرساخت جدید اطلاعات را امکان پذیر کرده است، فناوری بلاک چین نیز ایجاد زیرساخت جدید مالی و توسعه بازارهای کاملا جدید را امکان پذیر می‌کند. جنبش DeFi به منظور ایجاد زیرساختی پدید آمده است که از بازارهای موجود بر بستر بلاک چین پشتیبانی کند.

دیفای (DeFi) خیالی

در یک سیستم مالی غیرمتمرکز فعال، اتصال به اینترنت تنها لازمه دسترسی به خدمات مالی می‌باشد و مکان جغرافیایی یا شرایط موجود تاثیری بر آن ندارد. کاهش متمرکزسازی سیستم هایی که زیرساخت های بازارهای مالی مورد نظر را تحت کنترل دارند منجر به افزایش شفافیت، کاهش هزینه ها و کاهش سانسور یا دستکاری می‌شود. افراد و سازمان‌ هایی که دسترسی به بانک ندارند به خدمات مالی متصل خواهند شد. دیفای نه تنها بازارها را برای محصولات مالی غیرنقدی موجود تسهیل می‌کنند، بلکه ایجاد محصولات مالی جدید و بازارهایی که وجود نداشته اند را امکان پذیر می‌سازد. قابلیت آربیتراژ، قرض گرفتن، داد و ستد و دسترسی به نقدینگی موثرتر می‌تواند منجر به پیوستن سازمان های بیشتر بدون محدودیت استفاده از این محصولات و انحصارطلبی های بازار شود.

دیفای (DeFi) واقعی

اگرچه دیفای به امور مالی آزاد اشاره دارد و گاهی اوقات نیز بیانگر “بانکی برای افراد بدون بانک” می‌باشد، اما واقعیت آن است که هدف این محصولات، خرده سرمایه گذاران و صرفا افراد بدون بانک نمی‌باشد. فناوری معمولا عامل اصلی محدودیت دسترسی به خدمات مالی نیست. اغلب اوقات هویت و یا رژیم های خودکامه دلیل اصلی می‌باشند. غیرمنطقی است اگر فکر کنیم که خرده سرمایه گذاران معمولی خطرات ساده ترین محصولات دیفای را بشناسند و هنوز این بحث های مختلفی می‌شنویم که چه دلیلی دارد خرده سرمایه گذاران معمولی به مشتقات مالی خارجی نیاز داشته باشند. چالش های رابط کاربری فعلی نیز مانعی برای پذیرش این موضوع می‌باشد.

بازار محصولات برای اکثر سرمایه گذاران سازمانی نیز شفاف تر نمی‌باشد. اکثر پروژه های دیفای مناسب HFT (معاملات مستمر) نمی‌باشند زیرا سرعت عملکرد آنها محدود می‌باشد. هم چنین مناسب معاملات کلان نیستند و سازمان های مالی سنتی حتی ورود به تراکنش هایی که طرف مقابل آنها مشخص نیست را مد نظر قرار نمی‌دهند. در این شرایط، معامله کنندگان سازمانی تمایلی به انجام این معاملات ندارند زیرا حداقل می‌خواهند در بازار مورد نظر خود افراد خاصی را بشناسند.

در نتیجه، بازار محصولات در حال حاضر متشکل از کاربران کریپتو می‌باشد که با چالش های رابط کاربری و تجربه کاربری شبکه های کریپتو و دارایی های مبتنی بر بلاک چین مشکلی ندارند. برای افزایش پذیرش کاربران، معاملات دیفای در مقایسه با جایگزین های متمرکز نباید مزایای مالکیت، دسترسی و شفافیت را دست کم بگیرند. عدم وجود ابزارها و آموزش توسعه دهندگان نیز عامل بازدارنده دیگری در این صنعت است. ابزارسازی و خدمات باید بیش از پیش توسعه یابند و برترین محصولات ایجاد شوند تا کاربران مجبور نباشند با اکوسیستم چند پارچه ای که مسیرهای مختلف دارد تعامل داشته باشند. توسعه دهندگان، قانونگذاران، وکلا، سرمایه گذاران، معامله کنندگان حرفه ای و کاربران باید با یکدیگر همکاری کنند تا بر چالش های موجود غلبه کنند.

در نتیجه، حرکت به سمت سیستم مالی غیرمتمرکز بیشتر یک تکامل می‌باشد تا یک حرکت انقلابی. این موضوع، پتانسیل دیفای برای شکل دهی مسیری جدید که در آن، بازارها فعال هستند و کل دنیا در حال تعامل و تراکنش می‌باشند را نادیده نمی‌گیرد.

اگرچه جنبش دیفای پتانسیل ارائه مزایای بسیار خوب در مقایسه با جایگزین های متمرکز دارد، اما عملا چالش های بسیاری وجود دارد که صنعت دیفای در ابتدا باید بر آنها غلبه کند. می‌توان پذیرش کاربران را بزرگترین مانع در مسیر توسعه این صنعت در نظر گرفت. هم چنین خطرات جدید موجود در سراسر پروتکل ها نیز بزرگترین تهدید برای پایداری دیفای می‌باشد. در ادامه این مقاله نگاه دقیق تری به ۷ چالش مهم در مسیر دیفای می‌اندازیم.

۱- هویت و اعتبار

اولین قدم برای ورود به تراکنش های مالی اغلب به تایید هویت طرفین تراکنش نیاز دارد. هرچند یکی از ویژگی های اصلی دیفای این است که کاربرانی که به خدمات مالی دسترسی دارند مجبور نیستند وابسته به جنبه های مختلف هویتی باشند. این موضوع می‌تواند مشکل آفرین باشد زیرا نقض قوانین تایید هویت و اقدامات ضد پولشویی نه تنها می‌تواند منجر به جریمه های سنگین شود بلکه اتهامات مجرمانه را نیز در پی دارد. اگر واسطه دیفای (نهادی که میزبان دفتر سفارش در پروتکل دیفای است) معامله ای بین طرفین ناشناس را برقرار سازد و طرفین معامله نیز هرکدام از قانون های اشاره شده را نقض کنند، عواقب آن بسیار جدی خواهد بود. به علاوه، بدون وجود روشی برای تایید هویت، اکثر پروپوزال های نظارت غیرمتمرکز این پروژه ها سریعا تبدیل به حکومت سرمایه داران (پلوتوکراسی) می‌شود.

اگرچه پروژه ها هم چنان فاصله زیادی با یک راهکار بی نقص دارند اما در حال تحقیق بر روی روش هایی هستند تا فارغ از متمرکزسازی، تایید هویت (KYC) را امکان پذیر سازند. برای مثال، واسطه ها در پلتفرم ۰x می‌توانند انتخاب کنند که استخر نقدینگی دارای مجوزی پیاده سازی کنند که تضمین می‌کند این استخر تنها در دسترس آدرس های مجاز اتریوم می‌باشد، آدرس هایی که مطابق با شرایط خاصی نظیر شرایط مورد نیاز سیاست های اقدامات ضدپولشویی (AML) و تایید هویت می‌باشند. هرچند این روش هم چنان بدون آنکه نیازی به استفاده از سیستم مالی سنتی و متمرکزسازی باشد، هویت را به طوری که بتوان مورد اعتماد بودن طرف مقابل را شناخت، تضمین نمی‌کند. چندین نهاد، EIP هایی (پروپوزال بهبود اتریوم) را به منظور ارائه قوانین تایید هویت (KYC) و اقدامات ضدپولشویی (AML) را به توکن های ERC-20 صادر کرده اند. هرچند در بسیاری از موارد، این پروپوزال ها هم چنان به ارائه‌ دهندگان سرویس برای همکاری با یکدیگر در خارج از زنجیره و از طریق کنسرسیوم نیاز دارند تا سیاست های KYC یکدیگر را بررسی کنند و این موضوع هم چنان مشخص نیست که این پروپوزال ها کاملا مطابق با پیش نیازهای قانونگذاری می‌باشند یا خیر.

ایجاد و به دست آوردن اعتبار در شبکه های بلاک چین نیز یکی دیگر از چالش های مهم است. این موضوع، یکی از موارد مورد توجه این صنعت است به طوری که در خصوص اعتبار داخل زنجیره، طیف وسیعی از محصولات وجود دارد. در حال حاضر دو روش اصلی برای ایجاد اعتبار در این شبکه ها وجود دارد:

  • امکان پذیر ساختن تمام افراد برای ورود به این عرصه با فرض این موضوع که تمام شرکت کنندگان شبکه، عاملان خوب و درستکاری هستند. شرکت کنندگانی که غیرقابل اعتماد و نامعتبر بودن آنها ثابت شود، جریمه خواهند شد. بیمه گذاران شبکه دارما (Dharma) در این طبقه بندی جای می‌گیرند به طوری که به تدریج و از طریق ثبت دقت و رفتار مناسب اعتبار خود را به دست آوردند.
  • انتقال (پورت کردن) اطلاعات اعتباری موجود به شبکه بلاک چین و از طریق اوراکل. این مورد، بهبود چشمگیری نسبت به سیستم مالی سنتی از لحاظ امکان پذیر ساختن دسترسی عادلانه می‌باشد.

عدم وجود روش کسب اعتبار داخل زنجیره که لزومی به ارائه اطلاعات در خصوص هویت شخصی از جانب کاربران ندارد بدان معنا است که اکثر پروژه های دیفای به جای آنکه در صدد اثبات قابل اطمینان بودن خود باشند به وثیقه گذاری نیاز دارند.

۲- ناکارآمد بودن سرمایه

وثیقه گذاری بیش از حد مورد نیاز پروژه های دیفای، ناکارآمد بودن سرمایه را می‌رساند. در پروژه میکر DAO، کاربران باید ۱.۵ برابر ارزش اتریوم واریز انجام دهند تا بدهی با وثیقه را ایجاد کنند. حتی در این صورت نیز اکثر افراد تصمیم می‌گیرند تا نسبت وام به ارزش خود را به میزان ۳۰۰ درصد حفظ کنند تا از جریمه های نقدی دو رقمی اجتناب کنند. بدین ترتیب، وام های ترکیبی به نسبت وثیقه گذاری ۲ برابری نیاز دارند که گفته شده است به تدریج کاهش خواهد یافت. هرچند بعضی از کاربران تمایل به وثیقه ۴ الی ۵ برابری را اذعان داشته اند.

تا زمانی که یک سیستم اعتباری غیرمتمرکز توسعه یابد کاربران انتخاب دیگری ندارند به جز اینکه سرمایه اضافی مسدود کنند. حتی اگر مسأله اعتبار حل شود، باز هم نوسان مورد نظر می‌تواند منجر به وثیقه گذاری بیش از حد شود.

۳- اوراکل ها

ناکارآمدی اوراکل های داخل زنجیره (مکانیزمی که اطلاعات واقعی را پیدا می‌کنند و در قرارداد هوشمند ثبت می‌کنند) نگرانی بزرگی برای این سیستم ها می‌باشد، زیرا در مواقعی که سطح وثیقه، کمتر از نسبت مشخص شده وام به ارزش می‌شود، نقدینگی به طور خودکار رخ می‌دهد. پروژه های مختلف دیفای رویکردهای اوراکل متفاوتی اتخاذ می‌کنند اما بسیاری از پروژه ها از اوراکل MakerDAO استفاده می‌کنند. اوراکل MakerDAO طوری طراحی شده است که در حال حاضر فقط از استیبل کوین دای به صورت تک وثیقه پشتیبانی می‌کند اما در آینده طراحی آن به گونه ای تغییر خواهد کرد که از دای چند وثیقه نیز پشتیبانی خواهد کرد. اوراکل MakerDAO اطلاعات را از ۱۶ منبع مختلف جمع آوری می‌کند. این منابع شامل آدرس های اتریوم هستند که دارندگان توکن MKR به آنها رای داده اند و سپس در قرارداد هوشمند مستقل ثبت شده اند. این اوراکل میانگین اطلاعات ثبت شده این ۱۶ منبع را انتخاب می‌کند. این سیستم مقاومت در برابر حمله ۵۱ درصد را امکان پذیر می‌سازد زیرا منابع خارجی که احتمالا توسط عوامل مخرب ثبت شده اند را کنار می‌گذارد.

نکته مهم آن است که MakerDAO هم چنین از ماژول امنیتی اوراکل بهره می‌برد که در آن، لایه دوم پروتکل می‌تواند تعطیلی اضطراری را فعال کند. اگر دلیلی وجود داشته باشد که اوراکل در خطر است، این امر باعث مسدود سازی سیستم در وضعیت ایمن می‌شود. در صورت بروز این حالت، کاربران می‌توانند دای خود را به مبلغ یک دلار به اتر تبدیل کنند.

اوراکل های دای یک وثیقه ای، هر بار که قیمت اتر به میزان یک درصد تغییر می‌کند به روزرسانی می‌شوند اما اوراکل های دای چند وثیقه ای (MCD) هر ساعت یکبار به روز رسانی خواهند شد. این موضوع باعث می‌شود که ورودی ۱۶ اوراکل برای یک ساعت قابل مشاهده باشد. هرچند با در نظر گرفتن نوسان دارایی های کریپتو، این زمان تاخیر طولانی ممکن است مناسب نباشد. این شرکت اذعان می‌کند که این تاخیر می‌تواند جبران شود. به علاوه، نقدینگی جایگاه های متمرکز از طریق مزایده با MCD اجرا خواهد شد، یعنی شش ساعت یا بیشتر طول می‌کشد تا وضعیت ها نقد شوند، زیرا پروتکل به تمام آربیتراژها و نقدینگی های سراسر بازار و اکوسیستم دسترسی دارد. تاثیر ۶ ساعت منتظر ماندن برای وضعیت ها در مواقع تنش یا ریزش بازار می‌تواند چشمگیر باشد.

رویکرد Compound با در اختیار داشتن اوراکل خود متفاوت است به طوری که قیمت ها را از مجموعه ای از صرافی ها جمع آوری می‌کند و میانگین آنها را به طور منظم داخل زنجیره منتشر می‌کند. این اطلاعات با نوسان یک درصدی قیمت، به روز رسانی می‌شود اما اطلاعات داخل زنجیره هر ۱۵ الی ۳۰ ثانیه مطابق با سرعت اتریوم به روز رسانی خواهد شد. با در نظر گرفتن اهمیت اوراکل ها در این سیستم ها،  پروژه های دیفای شاید به این موضوع بیشتر ترغیب شوند که روش های مورد استفاده را دقیق تر بررسی کنند.

۴- شبکه: پلتفرم، نقدینگی، مقیاس پذیری

اکثر راهکارهای دیفای (DeFi) فعلی بر بستر اتریوم ایجاد شده اند. بنابراین پذیرش دیفای در ارتباط با مقیاس پذیری و کاربرد شبکه اتریوم است. موضوع مقیاس پذیری کاملا برای کاربران شناخته شده است، در حالی که موضوع کاربرد هم چنان برای کاربران معمولی یک چالش باقی مانده است.

اگرچه ترکیب پذیری پروتکل های ایجاد شده بر بستر اتریوم هزینه های بیشتری را ایجاد می‌کند، اما هم چنین دارای ریسک شبکه نیز می‌باشد. از آنجایی که اکثر پروژه ها بر بستر اتریوم می‌باشند، به روز رسانی پروتکل لایه اصلی به شیوه ای که از نسخه های قبل نیز پشتیبانی کند، سخت تر می‌شود.

راهکارهای دیفای (DeFi) فعلی بر بستر اتریوم ایجاد شده اند و پذیرش دیفای در ارتباط با مقیاس پذیری و کاربرد شبکه اتریوم است.

بخشی از قدرت دیفای در این است که ایجاد بازارهای جدید را امکان پذیر می‌سازد، هرچند بازارهای غیرمتمرکز دچار همان مشکلی هستند که تمام بازارها با آن مواجه اند: پذیرش نیاز به تولید نقدینگی دارد اما نقدینگی یکی از عوامل پذیرش است. اگرچه دیفای می‌تواند ایجاد بازارهای جدید را امکان پذیر سازد و به شرکت کنندگان جدید اجازه دسترسی به آنها را بدهد، اما به طور خودکار برای این محصولات، بازار نقد شوندگی ایجاد نمی‌کند. این موضوع، مشکل ساز است زیرا دارایی های غیرنقدی تمایل به معامله با تخفیف با دارایی های نقدی دارند. هم چنین قیمت گذاری ناکارآمد را هم ایجاد می‌کند، به طوری که فرصت های آربیتراژ از دست می‌روند زیرا حرکت سریع بین بازارهای کریپتو هم چنان دشوار می‌ماند.

الکس ایوانز مدل فعلی شبکه های دیفای را به سه بخش اصلی طبقه بندی می‌کند:

  • شبکه هایی که کاربران باید همتایانی پیدا کنند تا با آنها معامله کنند، نظیر آگور، ۰x و دارما.
  • شبکه هایی که دارایی میکرها (پیشنهاد دهندگان فروش) را جمع آوری می‌کنند و این دارایی ها را به ازای دریافت هزینه به تیکرها (پیشنهاد دهندگان خرید) ارائه می‌دهند، نظیر Compound و Uniswap
  • شبکه هایی که از طریق نظارت، پارامترهایی را تعیین می‌کنند و به کاربران امکان می‌دهند تا مستقیما با استفاده از قرارداد هوشمند به انجام معامله بپردازند، نظیر MakerDAO

همه مدل ها به دنبال نقدینگی می‌باشد. عدم داشتن پیش نیاز برای یافتن همتای مشخص به منظور انجام معامله، یکی از مزیت های پروتکل های برتر است. این پروتکل‌ ها هم چنین از لحاظ محصول و کاربرد، گزینه های کمتری ارائه می‌دهند که باعث گردآوری تقاضاها و تسهیل نقدشوندگی می‌شود. الکس ایوانز هم چنین معتقد است که فرآیندهای مستمر و خودکار (نظیر MakerDAO) نقدشوندگی را بهتر از فرآیندهای قراردادی و متنوع (نظیر آگور) تهسیل می‌بخشند. به نظر می‌رسد این موضوع یکی از عوامل تصمیم گیری دارما در خصوص تعیین پارامترهای سختگیرانه تر در محصولات خود بود.

وی گفت:

در ابتدای امر، بازارهایی که نقدینگی زیادی را از چندین بازار مهم گردآوری کرده بودند از پذیرش بیشتری نسبت به بازارهایی برخوردار بودند که در صدد ایجاد زیرساخت های مجهز به چند دارایی بوده‌اند.

بازارها با در نظر گرفتن این موضوع، روشی برای راه اندازی خودکار نقدینگی ضروری یافتند زیرا زیرساخت بلاک چین هنوز به حد کافی مقیاس پذیر نیست که حجم معاملات مشابه با صرافی های متمرکز را پردازش کند. آرجون بالاجی یکی از سرمایه گذاران پارادایم در خصوص مقیاس پذیری محدود شبکه های فعلی دیفای پیش بینی کرد که حجم معاملات ۰x در دسامبر ۲۰۱۹ بخشی از حجم معاملات روزانه کوین بیس خواهد بود. اگرچه پیشرفت های در حال انجام در خصوص مقیاس پذیری لایه دوم و راهکارهای نوآورانه نظیر StarkDEX نویدبخش می‌باشند، اما زیرساخت فعلی بلاک چین مسیری طولانی برای پشتیبانی از حجم معاملات مشابه با بازارهای سنتی دارد.

۵- مدل های تجاری هنوز تعریف نشده اند

اگرچه گزینه های بسیار زیادی وجود دارد، اما اکثر پروژه های دیفای، روش پولسازی خود را تعریف نکرده اند و بر روی معرفی کلی مشوق های پروتکل معطوف شده اند. هرچند، در بعضی مواقع، این پروژه ها باید درآمد ایجاد کنند.

پروژه های دیفای، روش پولسازی خود را تعریف نکرده اند و بر روی معرفی کلی مشوق های پروتکل معطوف شده اند.

پلتفرم معاملاتی dYdX سه مدل پولسازی اصلی را برای پروژه های دیفای مشخص کرده است:

  • انباشت ارزش از طریق توکن اصلی. نظیر MakerDAO
  • پولسازی از طریق کارمزدها. نظیر Compound
  • پولسازی از طریق کاربردهای مختلف. نظیر dYdX و دارما

در اکثر موارد، مدل پولسازی از توکن اصلی، لایه دیگری از پذیرش کاربران را معرفی می‌کند. برای پروژه های دیگر، این امر ممکن است منطقی نباشد. برای مثال، مدل پولسازی از توکن در شبکه هایی که مالکیت یا درصد رای گیری می‌تواند توسط شرکت کنندگان تعیین شود، منطقی به نظر نمی‌رسد.

ناداف هالندر از پلتفرم دارما خاطر نشان کرد که مدل “کارمزدی” که در سطح پروتکل پیاده سازی شده است، به علاوه هر آن چیزی که مغایر با ایدئولوژی بلاک چین است، به راحتی می‌تواند فورک زده شود. هرچند پلتفرم Compound با حفظ مقدار سود کم به دست آمده توسط سیستم در مدلی که مشابه با مدل AUM در امور مالی سنتی است، مخالف نمی‌باشد. به نظر می‌رسد که مدل سوم، مدل رایج تری باشد. دارما، dYdX و بسیاری از پلتفرم های دیگر دریافته اند که بیاد مجموعه محصولات کاملی تولید کنند، زیرا به این نتیجه رسیده اند که توسعه دهندگان تمایلی به سرمایه گذاری زمان مورد نیاز بر روی ایجاد این پروتکل های جدید ندارند. اگرچه مدل ۰x اغلب به عنوان مدل الگو در نظر گرفته می‌شود، اما موفقیت آن بخشی به دلیل آن بود که بازاری برای صرافی های غیرمتمرکز وجود داشت. پروتکل ۰x به بازاری متصل شد، در حالی که این پروتکل های جدید دیفای مجبور به ایجاد بازارهای جدید از ابتدا بودند.

پروتکل های دیفای برای دور زدن بسیاری از چالش های موجود در خصوص ایجاد بازارهای دو جانبه جدید، شروع به ایجاد مجموعه خدمات و پولسازی از آنها کردند.

به یادآوری این نکته مهم است که ایجاد بازار، یک تجارت خدماتی است و بعید است که تغییر کند. فارغ از قابلیت های نهاد مورد نظر، بازار خدماتی برای ارائه به بخش های عرضه و تقاضا در اختیار دارد. بازارها را حتی بار هوشمندترین پروتکل ها نمی‌توان از هیچ ایجاد کرد، بلکه همیشه به تیم یا شرکتی نیاز دارند تا با ارائه خدماتی که به بقا و رشد بازار کمک می‌کند، از اکوسیستم پشتیبانی کند.

در ننیجه، طراحی کسب و کارها با “حداقل غیرمتمرکزسازی ممکن” می‌تواند روش موثرتری برای عرضه محصولات و حرکت به سمت نظارت باشد، اگرچه این نگرش مورد دلخواه کسانی نیست که غیرمتمرکزسازی را در اولویت خود قرار داده اند.

مدل های تجاری دیفای به مدل های ذکر شده محدود نمی‌باشند. برای مثال، آرون (Arwen) در حال برنامه ریزی برای پولسازی از طریق توافق به اشتراک گذاری درآمد با صرافی های متمرکز در خصوص معاملات ارجاع داده شده توسط آرون می‌باشد.

۶- خطرات جدید در سراسر پروتکل ها

بازارهای ارز دیجیتال و مبتنی بر بلاک چین اساسا دارای ویژگی های متفاوتی نسبت به بازارهای سنتی می‌باشند. پروتکل های دیفای از ترکیب پذیری ای بهره می‌برد که منجر به سطح بالاتری از وابستگی متقابل می‌شود. بنابراین، می‌توان در نظر گرفت که ریسک این محصولات مخصوصا در ترکیب با یکدیگر، هنوز کاملا شناخته شده نمی‌باشد. اگرچه هر پروژه مدعی است که مدل ریسک ممتاز خود را توسعه داده است، اما پیچیدگی تحلیل این ریسک های جدید در سراسر پروتکل های وابسته به یکدیگر، بی اهمیت نیست. هم چنین قابل ذکر است که اکثر مدل های ریسک در سال ۲۰۰۸ آنچنان مفید نبودند. در بعضی از موارد، به دلیل آنکه فقط یکی از فرضیات دچار نقص و کاستی شد، کل مدل ها شکست خورد.

بسیاری از این پروژه ها از مفاهیمی استفاده می‌کنند که در بحران مالی سال ۲۰۰۸ نقش داشتند، اما نکته مهم تر آن است که از این مفاهیم در روش های جدید و آزمایش نشده بهره می‌برند. برای مثال، وثیقه گذاری مجدد، مالکیت نسبی محصولات ساختارمند و جمع آوری ریسک همگی از عوامل بحران مالی سال ۲۰۰۸ بودند. دیفای این مفاهیم را برای دارایی ها به کار می‌گیرد که نسبت به بازارهای غیرنقدی با محافظت های نامناسب، پرنوسان هستند و ارزشگذاری آنها نیز دشوار می‌باشد. ترکیب تمام این عوامل، به همراه پیچیدگی ایجاد نگرشی منسجم از وثیقه گذاری مجدد در سراسر پروتکل ها، ریسک کاملا جدیدی ایجاد می‌کند که پیشینه کمی از آن در دست است.

در این خصوص، در نظر گرفتن این نکته مهم است که یک بازار شکست خورده به چه شکل است. MakerDAO یک شبکه آزمایشی است که موفقیت بسیاری از پروژه های دیگر به آن وابسته است. به یادآوری این موضوع مهم است که در صورت شکست خوردن بازار، CDP ها و سایر محصولات دیفای بیمه نشده اند و اشخاص ثالث برای تجدید سرمایه اندک استارت آپ ها هیچ قدمی برنمی‌دارند. سرمایه گذاران، کاربران و دارندگان توکن مسئول تجدید سرمایه این سیستم های دیفای به شدت وابسته به یکدیگر خواهند بود.

اثرات سیستمی ادامه دار خواهد بود. دای (Dai) به صورت جفت معاملاتی با اتر به صورت رایج در ۰x معامله می‌شود. این ارز دیجیتال اغلب به پلتفرم Compound واریز می‌شود و سپس بار دیگر به صندوق های پر ریسک وام داده می‌شود تا برای معاملات دارای ریسک استفاده شوند. پلتفرم dYdX نیز به MakerDAO وابسته است، زیرا فروش استقراضی اتر به معنای خرید استقراضی دای می‌باشد. پلتفرم dYdX برای دستیابی به نقدینگی به پروتکل ۰x (که معاملات دای را تسهیل می‌بخشد) و دارما (که دای وام می‌دهد) نیز وابسته است. اثر زنجیره ای شکست هر کدام از این پروتکل ها منجر به گشایش سیستمیک می‌شود که سریع (به دلیل نوسان مورد نظر، وثیقه گذاری مجدد و اجرای خودکار قراردادهای هوشمند)، متناقض (این بازارها به اندازه بازارهای سنتی نقدشونده نیستند) و چشمگیر است. پاداش ها ممکن است زیاد باشد اما ریسک موجود نیز به همان میزان زیاد است.

اقتصاد کریپتو نمی‌تواند اصول اقتصادی معمول را نادیده بگیرد و دیفای نیز نمی‌تواند از پاداش و ریسک موجود در امور مالی مرسوم فرار کند.

۷- قانونگذاری

به نظر نمی‌رسد که دغدغه اصلی قانونگذاری این صنعت در خصوص این موضوع باشد که قانونگذاری فعلی بسیار محدود کننده است، بلکه در رابطه با ابهامات موجود است، به طوری که قانونگذاری موجود چگونه بر روی ارزهای دیجیتال و شبکه های مبتنی بر بلاک چین اعمال خواهند شد. بسیاری از استارت آپ های این حوزه نمی‌دانند که چگونه مشخص کنند که باید پروژه خود را عرضه کنند یا خیر، زیرا محیط قانونگذاری بسیار نامشخص است. هزینه این موضوع نیز میزان عدم قطعیت و سردرگمی زیاد این عرصه می‌باشد.

در واقع، بار قانونگذاری به قدری سنگین است که بعضی از استارت آپ ها تشخیص داده اند که اگر بخواهند کاملا مطابق با قانونگذاری های موجود پروژه خود را عرضه کنند، سرمایه کافی ندارند.

از خیال تا واقعیت

پروژه های موجود در این عرصه از مشکلات گفته شده آگاه می‌باشند و در حال تلاش برای غلبه بر آنها می‌باشند. برای مثال، دارما اکنون هزینه گس کاربران را پرداخت می‌کند تا تجربه کاربری را آسانتر کند، در حالی که MakerDAO پس از احیای MCD در حال برنامه ریزی برای خلاصه سازی فرایند تبدیل دای به MKR می‌باشد. تمام شبکه ها در حال حذف پیش نیازهای نگهداری توکن های خود و جایگزین کردن آنها با ارزهای دیجیتال پر استفاده تر نظیر دای و اتر می‌باشند. این قدم بسیار مهمی است زیرا یکی از موانع قدیمی را از سر راه پذیرش گسترده دیفای برمی‌دارد.

نوآوری ها و پروژه های جدید نیز به طور مستمر وارد این عرصه می‌شوند و می‌توانند راهکارهایی در خصوص بسیاری از نقاط ضعف پروژه های فعلی ارائه دهند. برای مثال، پروتکل آرون بسیار مناسب HFT می‌باشد زیرا فقط شروع و پایان اسکرو در داخل زنجیره منتشر می‌شود، در حالی که بخش های دیگر این پروتکل هماهنند کانال لایه ۲ عمل می‌کنند و انجام سریعتر معاملات را امکان پذیر می‌سازند. معامله نیز فقط برای طرفین و صرافی معامله قابل مشاهده است. از آنجایی که هیچ معامله فردی در داخل زنجیره انجام نمی‌شود، ماینرها تراکنش ها را زودتر از موعد نمی‌بینند و بسیاری از مشکلاتی که صرافی های غیرمتمرکز با آن مواجه اند از بین می‌روند. این پروتکل هم چنین می‌تواند نقاط ضعف مهم دیگر را نظیر حل کند. حل این نقاط ضعف منجر به موارد زیر می‌شود: امکان پذیر ساختن گزینه های وثیقه گذاری شده، تبدیل ارز سنتی بدون نیاز به اعتماد، انتقال سریع توکن ها در سراسر صرافی ها و امکان پذیر ساختن آربیتراژ موثر.

در سال ۲۰۱۷ الی ۲۰۱۸، تمرکز اصلی صنعت دیفای بر روی ایجاد نقدینگی و مقیاس پذیری صرافی های دیجیتال بود. راهکارهای هر کدام از این اهداف به سرعت در حال تکامل است. تمرکز این صنعت در سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ به وام دهی تغییر کرد. ترکیب پذیری محصولات دیفای باید به کل اکوسیستم امکان دهد تا با سرعت بیشتری به پیش برود و باعث پذیرش گسترده تر در سال ۲۰۱۹ شود، به طوری که کاربران از طریق پروتکل های مختلف به این اکوسیستم ترغیب شوند. تنها نکته مورد نیاز این امر، ت امنس کاربران با ارزهای دیجیتال است.

بسیاری از این اقدامات می‌تواند باعث خلق کاربردها و پذیرش بیشتر در ۱۸ ماه آتی شود و اثر زنجیره ای بر بازارها بگذارد. نکته کلیدی، تایید این موضوع است که اگرچه چالش های پرشماری وجود دارد، اما این صنعت فاصله زیادی با رکود دارد و پیشرفت های سریع و واقعی در حال انجام است. هرچند باید به طور جدی به ارزیابی خطرات پرداخت تا این پیشرفت ها ماندگار و مداوم باشند.

منبع: میهن بلاکچین

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *